"جمهوری اسلامی"، رژیم دست نشانده ی "مردم"
۱۲ فروردین ، "روز جمهوری اسلامی" _ ( تنها نظام سیاسی که خود را به رفراندوم گذارد ) _ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از حضار: چرا مشارکت عمومی برای جمهوری اسلامی در اولویت است؟ ولو این که رئیس جمهوری انتخاب بشود که بعداً چه بسا اوپوز باشد یا این که نظام را خدشهدار بکند. این سؤال اول به صورت مشخص و واضح.
جواب استاد: اولاً تشکر از دوستان که لطف کردید و تشریف آوردید. در پاسخ سؤال جنابعالی من ابتدا به این سؤالات شما پاسخهای کوتاه میدهم که سریع به آن نقطه هدف برسیم و بعد یک توضیحات تفصیلیتر و استدلالیتر در بخش دوم عرایضم میدهم. بخش اول مسئله حکومت، بدون حضور و مشارکت مردم چه حکومت حق، چه حکومت باطل، یا شکل نمیگیرد یا راحت شکل نمیگیرد و به اهداف خود نمیرسد و این مسئله آنقدر مهم است در مواردی شما میبینید که حتی اولیای الهی که معصوم هم هستند و از منظر ما حاکمیت الهی دارند بدون توجه به آراء عمومی و نظر موافق و مخالف، تصمیم نگرفتند و حاکمیت خودشان را تحمیل نکردند ولو حاکمیت حق باشد وقتی که در زمان خود ائمه اینطور است وقتی که حضرت امیر(ع) را شما میبینید استدلالی که میکنند که من میپذیرم ولو این که حکومت حق ایشان بود و از قبل این را اعلام کرده بودند این است که «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود ناصر» دوتا مطلب را میگویند. یکی حضور مردم در صحنه و دوم میگویند قیام الحجه بوجود ناصر، یعنی دیگر حجت بر من تمام شد و نمیتوانم بگویم امکان اِعمال حاکمیت نیست، نمیتوانم بگویم من ناصر ندارم. این دوتا را دلیل میآورند که چون الآن هم ناصر دارم و اعلام کردند که ما بیعت میکنیم هرچه که شما بگویید و هم در صحنه حاضر شدند حالا من مجبور هستم و میپذیرم و الا اگر این مردم و این جمعیت نمیآمد و اینطور اقبال نبود باز هم من مثل قبل کنار مینشستم و میگفتم من که حق حا کمیت داشتم وظیفهاش را نداشتم. تو وظیفه نداری که به زور حکومت حق را بر آنها اعمال کنی. وقتی که آمدند دیگر حق نداری کنار بکشی. پس فکر نکنیم که حضور یا عدم حضور مردم هیچ نقشی در مسئله حاکمیت ندارد! بنابراین مسئله مشروعیت اعمال حکومت دوتا شرط دارد. 1) شرط اول حقانیت است که آن شخصی حق دارد بر مردم حکومت کند که صلاحیت آن را دارد یک نصابی از صلاحیت باید حداقل باشد. در زمان معصوم، معصوم است و در زمان غیر معصوم باید اصلح را گشت و پیدا کرد اما چه کسی باید بگردد و پیدا کند؟ مردم، مکلّفین، نمایندگانشان، خبرگان در هر سطحی، در سطح رهبری خبرگان رهبری و در سطح مسئولیتهای دیگر حکومتی خبرگان همان سطح و همان موضوع و 2) شرط دوم، چون حکومت دو طرف دارد یک طرف آن حاکم است و یک طرف دیگر آن مردم هستند جامعه است، جامعه باید بفهمد و بپذیرد و اگر جامعه نفهمید یا نپذیرفت اکثریت آن در حد متناوبی مثل همه حکومتهای عالم اساساً تشکیل حکومت اسلامی نیست بخصوص حکومت اسلامی، چون حکومتهای دیگر فقط هدفشان اِعمال حاکمیت است. مسئله حکومت اسلامی فقط اِعمال حاکمیت و اِعمال قدرت نیست بلکه مسئله رهبری و هدایت است و تربیت هم جزء آن است و تربیت نمیشود یک بخشی البته تربیت قهر و مهر با هم است، اما قهر آن شرایطی دارد و مهر آن هم همینطور. بدون مردم نمیشود یک حکومت اسلامی که یک حکومت مردمی است برقرار کرد حتی در زمان معصوم(ع). در زمان معصوم(ع) هم، همه اهل بیت حق حکومت داشتند اما چون شرایط آن و امکان آن نبود تکلیف حکومت نداشتند، حق داشتند، صلاحیت داشتند اما وقتی امکان اِعمال حاکمیت نبود نه این که مردم مخالف باشند اصلاً فضا نمیدادند که مردم بخواهند اظهار نظر کنند، یا فضا ندهند و یا فضا بدهند و مردمی در یک عصری به هر دلیلی بگویند شما خوب هستید درست هستید ولی ما نمیخواهیم، باز هم نمیتوانید حکومت کنید. چرا وقتی امیرالمؤمنین(ع) بعد از پیامبر(ص) درگیر نشدند خب میتوانستند درگیر بشوند چند صد هزار نفر هم کشته میشدند و حکومت علی(ع) سر کار میآمد! اما دیگر آن حکومت علی نبود نمیتوانستند خیلی از مسائل را پیش ببرند مقاومت در بخشی از جامعه بود، بخشی از اصحاب قبل از بیعت مقاومت میکردند. حساب مقاومت پس از بیعت جداست، تخلف و خیانت است. مقاومت قبل از بیعت شرایط دیگری را ایجاب میکند. امام حسن مجتبی(ع) چرا حکومت را واگذار میکنند؟ برای این که مردم کسانی که طرف اینها بودند میگفتند ما شما را برتر میدانیم شما را قبول داریم اما حاضر نیستیم هزینه بپردازیم دیگر نمیخواهیم جنگ را با معاویه ادامه بدهیم، امام حسن مجتبی(ع) هم فرمود من که به زور نمیتوانم شما را به جهاد ببرم، این نبرد بخاطر شماست نه بخاطر من. وقتی که شما بریدید من وظیفه ندارم! تکلیف من عوض شد. ما برای حکومت و بخاطر حکومت که نمیجنگیم ما حکومت را برای اسلام و برای عدالت و برای سعادت و تربیت شما میخواهیم وقتی خودتان نمیخواهید و وادادید این شما و این دستگاه معاویه، بعد هم فرمودند من که از خدا میخواهم بروم توی خلوت عبادت کنم، ولی من نگران شما و نگران نسل پس از شما هستم که دارم آنها را میبینم که به گدایی در خانه فرزندان بنیامیه ایستادند آنها گدایی میکنند و اینها تحقیرشان میکنند.
خب در عصر غیبت به طریق اولی شما باید مراقب باشید، بدون مردم که نمیتوانید پیش بروید. حتی اگر در یک مواردی احتمال میدهید که ممکن است بخشی از مردم در انتخابشان خطا کنند اما این خطا تا مرزی که به خیانت تبدیل نشود، خطا بالاخره آسیبهایی میزند. یک وقتی میبینید یک توهمی بخشی از افکار عمومی را برداشته که اگر اینطوری رأی بدهیم مشکلات حل میشود، اگر فلان کار را بکنیم فلان میشود اگر با آمریکا مذاکره کنیم مسائل حل میشود، اینجا باید توضیح داد، استدلال کرد، که نمیشود، این سوابق، این تجربه، این استدلال عقلی و... اما وقتی که به این دوراهی میرسی که بگویند نخیر شما نمیفهمید ولو واقعاً این که متوجه نباشند و نفهمند یا این که احساس کنند که اجازه مشارکت در سرنوشت و حق سرنوشتشان را دارید از آنها میگیرید این ضررش بیشتر میشود وقتی ضرر این بیشتر است شما باید عقلاً و شرعاً به آن تن بدهید. آقا جامعه خسارت میبیند، بله خسارت میبیند خسارت هم دیدیم اما اگر مخالفت کنید و نگذارید پیش برود، نگذارید این اشتباه صورت بگیرد خسارت سنگینتری خواهید داد. فرض کنید که امر سر دوراهی است که یک رأیی بدهیم یک خطایی باشد و ضرر سیاسی و اقتصادی داشته باشد که البته اصل آن قابل جبران باشد یا شما محکم پای حرف صددرصدی بایستی و بعدش مردم را از دست بدهی، مردم را که از دست دادی بعد هم اصل حکومت از دست میرود بعد دیگر امکان هیچ نوع اصلاحی دستتان باقی نمیماند یعنی مسئله صفر یا صد نیست، صفروصدی نیست، بلکه صفر تا صد است، شما باید مدام اولویتسنجی کنید که ضرر و صدمه کدام بیشتر است و کدام کمتر است. شما همیشه در مقام حکومت، حتی در مقام زندگی و اجتماعی فردی، شما صبح تا شب در زندگیهای شخصیتان گاهی باید انتخاب کنید و خیلی وقتها انتخابها هم بین خوب و بد نیست بلکه گاهی اوقات بین بد و بدتر است! اگر این کار را بکنی صدمه 80 درصد است و این کار را بکنی 20 درصد صدمه دارد. خب این یک نکته.
اما این تعبیر که گفته شده مردم حتی کسانی که مخالف ما هم هستند یا مخالف نظام هستند ولی سرنوشت کشور برایشان مهم است بیایند رأی بدهند، حجت شرعی آن چیست؟ توضیح دینی آن چیست؟ توضیح دینی این است که اهداف انقلاب اسلامی برخلاف منابع ملی و حیثیت کشور نیست اگر کسی واقعاً به نفع کشور منهای انقلاب موضع بگیرد عملاً به نفع انقلاب هم موضع گرفته، چون انقلاب اسلامی به دنبال منافع خاصی برای کسان خاصی یا برای شخصی به نام آقای انقلاب یا خانم انقلاب نیست بلکه شعارهای اسلامی همهاش به نفع ایران است، شعارهایش چه بوده؟ استقلال بوده، آزادی بوده، جمهوریت بوده، خود ارزشهای اسلامی، کدامش به ضرر ایران است؟ همهاش برای حفظ ایران و امنیت ایران و آزادی ایران و پیشرفت ایران است. بنابراین اگر کسی واقعاً بگوید من نه مسلمان هستم و نه انقلاب را قبول دارم من فقط ایرانمحور هستم چون ایرانیام، میگوییم بسیار خب تو هم مشارکت کن، تو هم بیا رأی بده، برای این که اگر رأی ندهی حاکمیت و حکومت متزلزل بشود و حاکمان با پایگاه رأی نسبتاً قابل قبولی سر کار نیایند بعد نمیتوانند درست اِعمال حاکمیت و نظم و مدیریت کنند حاکمان ضعیف حکومت ضعیف خواهند داشت حکومت ضعیف به ضرر ایران است حتی منهای اسلام و انقلاب. چون اولین خطر این است که بگویند اینها ضعیف هستند خودشان اختلافی هستند همدیگر را قبول ندارند آسیبپذیر هستند برویم سراغ اینها، جنگ علیه ایران، تجاوز به ایران، تحقیر ایران، خب اینها که جدا از انقلاب برای یک ایرانی هم ارزش دارد.
اما بخش دیگر این سؤالتان که، شما میگویید مخالفان هم بیایند رأی بدهند خب به چه کسی رأی میدهند؟ شما عملاً زمینه شیب رأی به سمت آن میرود یعنی مثلاً یک قشر خاکستری رو به سیاه، حالا تقسیمبندیهایی که میکنند بحث رنگ نیست، اینها اگر به میدان بیایند میگردند از بین نامزدها کسانی را که دورترین موقعیت و بیشترین فاصله را با امام و ارزشهای انقلاب دارند به او رأی میدهند، خب جواب این است که بله، اشکالی ندارد، یعنی شما در هر انتخاباتی، ضمن این که این قضیه سلیقهای است به نظر شما فلانی نزدیک است، فلانی دور است و به نظر کس دیگری عکس آن است. اینطوری نیست که معیار نظر من و شما باشد که کدام نامزدها به انقلاب نزدیکتر هستند و کدام دورتر؟ از خودشان هم که بپرسی همیشه شعارشان این است که ما برای اسلام و انقلاب این کارها را میکنیم! اگر شما این دایره را ببندی و فقط کسانی را بگذارید که سوپر حزباللهیها قبولش دارند این دیگر همان اتفاقی که گفتیم میافتد یعنی مگر انقلابیهای به قول آنها رادیکال، چند درصد جامعه هستند که آرمانی فکر میکنند و دنبال کمترین اشکالات و بیشترین دارندگیهای مکتبی هستند؟ خیلیها اصلاً به این قضیه فکر نمیکنند کسی که میآید اینطوری شعار میدهد فکر میکنند که الآن میخواهند فضا را ببندند دیکتاتوری مذهبی درست کنند میخواهند رابطه را با کل دنیا بهم بزنند، میخواهند جنگ راه بیندازند، اینها تندرو هستند، افراطی هستند، انقلابی هستند و... طرف این چیزها توی ذهنش میآید، نمیگوید اینها نماینده اسلام یا انقلاب هستند من هم اسلام و انقلاب را قبول ندارم! بلکه میگوید اینها نماینده این تفسیر و این تفکر هستند نباشند بهتر است! کسانی را رأس بدهیم که آنها هم میگویند این حرفها را قبول داریم اسلام، امام، انقلاب، قانون اساسی، ولی مشخصاتشان غربگراتر، بیشتر آماده معامله، کمتر حساس راجع به مسائل فرهنگی و مکتبی و عدالت اقتصادی، خیلی دز عدالتخواهیشان بالا نباشد بیشتر بحث خوشی و توسعه و راحتی برایشان مطرح باشد تا بحث عدالت و پاکی و... خب شما نمیتوانید بگویید که بین دو نفر صددرصد مثل هم انتخاب کنیم این دیگر انتخاب نیست شما باید یک مقداری مسامحه کنید یک کمی دایره را وسیعتر بگیرید آن کسی که از نظر شما بیشترین صلاحیت و کمترین صلاحیت را دارد که از نظر اشخاص دیگر ممکن است عکس آن باشد باید بتوانند در این مجال مشارکت کنند یعنی نمیشود یا ایستاد یا تختهگاز جلو رفت! باید در حوزه اجتماعی با گاز و ترمز بازی کنید. این که شما گفتید آبروی اسلام میرود نه، اگر آبروی ارزشها و انقلاب میرود نه؛ باید مردم را متوجه کرد و متوجه باشند و خیلیهایشان متوجه هستند که شما انتخاب کردید، به شما گفته شد که این خطرات و این نقصانها وجود دارد این گرایشها وجود دارد این وعدهها بیخود است خب اکثریت نپذیرفتید و رأی دادید خب باید پای آن بایستید یعنی جامعه باید مسئولیتپذیر بار بیاید این که الآن مردم مشکلات را به پای اصل اسلام مینویسد، نه. اگر کسی بنویسد عقلش کم است. مگر رئیس جمهور، وزرا و وکلاء در هر دورهای مگر اصل اسلام هستند؟ اینها بین موجودین افرادی بودند که از نظر اکثریت رأی دهندگان خیرالموجودین بودند خب شما انتخاب کردید اتفاقاتی که الآن افتاده، مثلاً دو – سه سال پیش به افکار عمومی تذکر داده شد که اینطوری میشود، مثلاً قضیه برجام اینطوری است نه آنطوری که گفته میشود. قضیه فلان این و این است، خب معذلک مردم شنیدند ولی اکثریت گفتند باشد همین باشد! خیلی خب باید بگوییم وقتی گفتید باید چهار سال، هشت سال وقتی رأی دادید باید پای آن بایستید، نمیتوانید رأی بدهید بعد هم بگویید اصل آن بیخود است و تقصیر اسلام است! نه نمیشود. فرشته که از آسمان نمیآید هرکس دارد در جمهوری اسلامی در هر نهاد حکومتی است با رأی مردم آمده، یا مجلس و قوه مقننه است که همه با رأی ملت آمدند، مدیریت شهر و روستا، همه رأی مردم است، رئیس جمهور و قوه مجریه رأی مردم است و قوه قضائیه هم هیچ جای دنیا با انتخاب مردم نیست چون اگر انتخاباتی بشود بخواهند قاضی را از توی صندوق رأی بیرون بیاورند قوه قضائیه دیگر وجود ندارد، هیچ جای دنیا قوه قضائیه با صندوق انتخابات نیست چون او میخواهد بین مردم حکومت و حکمیت کند. فرض کنید قوه قضائیه در هر انتخابات مربوط به یک حزب سر کار بیاید، قوه قضائیه برای آن جناح باشد! دولت مجلس، در یک چارچوبی، معنادار است و وظایف آن فرق میکند.
بنابراین آیا بهترین وضع موجود، حالا ما یک کار دیگری بکنیم شما فکر میکنید منشأ این مشکل، انتخابات است؟ که مثلاً افراد کم صلاحیت یا ناصالح گاهی توی حکومت میآیند این بخاطر انتخابات است. آن زمانی هم که انتخابات با صندوق رأی نبود، مگر افراد صالح و اصلح توی حکومتها میآمدند؟ در صدر اسلام صندوق انتخابات به این شکل نبود، آنجا انتخابات بود به نحو بیعت قبیلهای. ولی انتخابات الآن بیعت شخصی شده است البته الآن هم قبیلهای است، رؤسای احزاب و جناحها مثل رؤسای قبایل آن موقع هستند لیست میدهند بقیه هم که نمیدانند اینها چه کسانی هستند رأی میدهند قبایل هم قبلاً همینطوری بوده، رئیس قبیله میگفته به فلانی رأی بدهید، الآن هم احزاب همینطوری هستند همین لیستهایی که میدهند، بعضی از همین لیستهایی که در انتخابات اخیر داده شد مثل تهران و جاهای دیگر، خود آنهایی که امضاء کرده بودند درست اینها را نمیشناختند فقط گفتند اینها آدمهای شما هستند خیلی سابقه و ریشه ندارند سنهایشان هم کم است قابل کنترل و مدیریت هستند رأی دادند و بعد بعضی از اینها را گفتند ما اصلاً نمیدانید اینها چه کسانی هستند به ما گفتند ما هم امضاء کردیم، مردم هم چون تو گفتی رأی دادند! یعنی تهش میبینید همان بیعت قبیلهای است حالا من سؤال میکنم این تقصیر امکانات، یا منشأ مسئله میزان رشد افکار عمومی و تربیت سیاسی اجتماعی و هوشمندی نخبگان و این چیزهاست، آن مهم است، انتخابات صندوق رأی باشد نتیجه آن خراب میشود نباشد بیعت قبیلهای باشد مثل جناحهای آن موقع که قبایل بودند باز هم مشکل پیش میآید مگر آن موقع نبوده؟ همان موقع هم که صندوق انتخابات نبود غالباً افراد فاسد در حکومتها میآمدند یا افرادی که حداقل و قطعاً بهترین صالحترین افراد نبودند. خب این 4- 5 وجه سؤال اول شما.
یکی از حضار: من هم ناظر به همین سؤال، این که الآن وضعیتی که پیش آمده این است که ما به دولت مقاومت رأی دادیم اینطوری شد آمدند و دو سال آخر خراب شد، آقای احمدینژاد آمدند و دو سال آخر خراب شد. به دولت مذاکره رأی دادیم اینطوری شد، به دولت اصلاحات رأی دادیم، اینطوری شد به دولت فلان رأی دادیم اینطوری شد. ظاهراً ایران اصلاح شدنی نیست – دارم بازگو میکنم آنچه که هست – ما به هرکس رأی بدهیم آخرش سر مردم هوار میشود. خب مشکل این کجا میشود؟ سال 92 تا یک جایی گفتمان مقاومت پیش رفت، آقای رئیس جمهور وقت هم، انقلاب به یک سمتی رفت دوباره همان مسیر را برگشتیم و به یک سمت دیگری داریم میرویم. بعد دوباره این داستان کارآمدی است، کارآمدی زیر سؤال رفته، منباب این که، آن مسیر رفته را برگشتیم و دوباره سر شعارهای اولیه انقلاب داریم بحث و گفتگو میکنیم.
جواب استاد: ببینید سیاه و سفید دیدن این قضایا واقعبینانه نیست. ما در تمام این دورانهای چهل ساله، دولتهای مختلفی که آمدند همه در کنار نقاط ضعفشان نقاط قوتی هم داشتهاند. همهشان. در کنار صدمات خدماتی شد. چرا خدمات را نمیبینید؟ این ایران، ایران 40 سال پیش نیست که بحث کارآمدی را میکنید. من خودم جزو معترضین این قضایا هستم که الآن مشکل اصلی ما مشکل کارآمدی در بعضی از نهادهای حکومتی است الآن هم این را تأکید میکنم و صدمهاش به انقلاب میخورد اما این تصور که کلاً این 40 سال، هر دولتی و هر کسی آمده اینها همه فاسد شدند، خائن شدند و بعد همه صدمه زدند و ما دوباره در نقطه اول هستیم و... اینطوری نیست کجا ما در نقطه اول هستیم؟ ما از هفت خوان نه، بلکه از هفتاد خوان عبور کردیم کارهای بزرگی شده است. شما چون ایران 40 سال پیش را ندیدید این حرفها را میزنید. شما ایران الآن را میبینید، نسل شما مشکلات الآن را میبیند، طبیعی هم هست، و آن را با فلان قدرت استکباری که 200 سال است دارد جهان را غارت میکند مقایسه میکنید که چرا اتوبانهای ما مثل آن نیست؟ چرا ساختمانها و ماشینهای ما مثل آن نیست؟ این روش غلط است چون کشور ما تا 40 سال پیش نوکر اینها بوده است یکی از نوکرهایشان ما بودیم یکی از غلامان اینها بودیم در این 40 سال هم یکسره درگیری و تحریم و جنگ و دعواست و در تمام این مجموع جنگ و گریزها در این 40 سال، ما در بسیاری از میدانها پیروز شدیم جلو آمدیم و آنها عقب رفتند ما همیشه باید دغدغه کارآمدی را داشته باشیم، دغدغه کارآمدی جزئی از دغدغه مشروعیت و اسلامیت است. اسلام میگوید کسی که عرضه ندارد شرعاً حق ندارد مسئولیت قبول کند. نه این که آدم خوبی است ولی عرضه ندارد، آدم خوب برای موقعیت حکومتی کسی است که هم تقوا دارد و هم عرضه. و الآن آدم متعهد کاری را که بلد نیست حق ندارد مسئولیت آن را به عهده بگیرد بگوییم چرا به عهده گرفتی؟ بگوید چون من آدم خوبی هستم! مهربان! خوش اخلاقم! پس باید بیایم بنشینم پشت کابین خلبان! بر تو حرام است. تو باید آدم خوبی باشی که خلبانی بلد است. و الا اگر آدم خوبی که خلبانی بلد نیست و توی کابین خلبان رفتی نشستی تو آدم خوبی هم نیستی تو داری با جان مردم بازی میکنی. چطور خائن خوب میشوی؟ متخصصی هم که تعهد و شرف ندارد او هم مشروع نیست. بیشتر میآید از تخصص خود علیه مردم استفاده میکند. الآن تمام این دزدیهای بزرگ کار متخصصهاست. غیر متخصص نمیتواند هزار میلیارد دزدی کند. متخصص میتواند. بنابراین متخصصی که شرف دارد و نسبت به مسئولیت خود تعهد دارد، و متعهدی که کاربلد و متخصص است. این دوتا باید با هم جمع بشود تا مشروع بشود. البته این چون سیاه و سفید نیست مراتب دارد شما باید بگردید مشروعترین شخص را که از بقیه سالمتر و واردتر است (هر دویش) بگذاری. این هم در مورد رهبر صدق میکند و هم راجع تمام نهادهای حاکمیتی. اصلاً این ولایت فقیه مربوط به یک شخص نیست. ولایت مراتب دارد، فقیه مراتب دارد، "فقه" هم یعنی "فهم عمیق". در همه رشتهها. شیعه میگوید در همه رشتهها ولایت فقیه. یعنی اگر یک کسی میخواهد بشود رئیس یک کارخانهای، آنجا هم باید ولایت فقیه باشد منتهی فقیه آنجا کیست، ولایت یعنی سرپرستی. بالای سر آن کارخانه چه کسی باید نظارت کند؟ فقیه آن رشته. متخصص همان رشته کارخانه. و فقیه عادل باید باشد یعنی آن رشته را دقیق بشناسد آدم و عادل هم باشد و از این تخصصش استفاده نکند. ولایت فقیه میگوید هر کاری میخواهی بکنی فقیه عادل آن رشته باید ولایت داشته باشد. اما معنیاش این نیست که رئیس آن کارخانه برود به جای کل آن کارگرها و کارکنان، کار آنها را هم انجام بدهد از جاروکشی تا کسی که مسئول برق کارخانه است تا کسی که مسئول فلان است. اینطوری نیست. وقتی که از در اسلام میگوید از بالا تا پایین ولایت فقیه. کل سیستم چی؟ آن هم ولایت فقیه. یعنی کسی باشد که اسلام را اجتهادی میشناسد و عادل است و پایبند به حرفش است معصوم نیست اما باید عادل باشد، انتقادپذیر باشد، مشورتپذیر باشد، تحت نظارت و پاسخگو باشد و این باید مراقب باشد که کل سیستم از مسیر خارج نشود. اما این که آیا میتواند کل اجزای سیستم را 24 ساعته در مسیر نگه دارد؟ نه؛ هیچ کس نمیتواند. در حکومت امیرالمؤمنین(ع) هم استاندار دزد داریم! که پولها را برداشتند به آمریکا و کانادای آن موقع معاویه پناهنده میشدند.
حاکم مکه بعد از مدتها که در مسیر و انقلاب است دزدی میکند. در نهجالبلاغه هست که امیرالمؤمنین(ع) نامه مینویسند که چته؟ کجا داری میروی؟ چه کار داری میکنی؟ گفت آقا شما با همه جنگ و دعوا داری حالا بعد از این همه خدمت نوبت من است؟ من دزدی نکردم من به اندازه حق خودم برداشتم. من یک عمر است دارم خدمت میکنم به اندازهای که حق من بوده به من ندادید، من حق خودم را برداشتم دارم بیرون میروم. خب آن زمان هم همینطوری بوده، امیرالمؤمنین(ع) که در جزئیات نبوده، حالا که ما امیرالمؤمنین هم نداریم! در حد غیر معصوم عادل از بین کسانی که هستند، خب او نظارت کند نظارت منشأ اثر نه نظارت تماشاچی. آن که قبل از انقلاب هم نظارت بود همه فقها نظارت میکردند هرکس هم جرأت میکرد یک چیزی هم میگفت ولی کسی محلش نمیگذاشت، آن که ولایت فقیه نیست! فقیه میشود تماشاچی. آن نظارت را که همه دارند احتیاجی به فقیه ندارد که همه تماشاچی باشند. نظارت مؤثر، استصوابی. یعنی نظارت واقعی عملی. خب معنی آن نظارت، دخالت در تمام جزئیات حکومت نیست، اصلاً فقیه نه حق دارد نه امکان دارد، اصلاً چون امکان ندارد حق هم ندارد که در تمام جزئیات وارد شود او نمیتواند بگوید که مسئول حکم فلان دادگاه تو هستی، مسئول تخلف فلان وزارتخانه هم تو هستی! ولی آن را میشود گفت که تو مسئول کنترل و مدیریت سران سه قوه و تفاهم اینها با هم، و حرکت کل سیستم به سمت آرمانها در حد امکان هستی. مسئول این هستی که اگر یک فساد عمدی قلمبه دارد در سیستم بطور سیستماتیک پیش میرود شما مسئول هستید و باید جواب بدهید اما آیا شما مسئول مفاسد غیر سیستماتیک هم هستی؟ نه، ولی باید دخالت کنی و نظارت کنی و توضیح بخواهی از سه قوه که وظایفتان را درست انجام بدهید، با مردم و سیستم باید حرف بزنید و دیالوگ مردم و سیستم باید صورت بگیرد و نظارت بر هر دو، خودش هم پاسخگو در برابر نمایندگان مردم باشد.
بنابراین این تعبیر که این همه دولت آمده همهشان فلان هستند، نه؛ هر دولتی آمده در این مسیر گامهای مثبتی برداشته است اینطور نبوده که کل کارهایش منفی بوده باشد. مثلاً دولت زمان جنگ، خب خدمات زیادی کرد مگر میشد جامعه را در زمان جنگ اداره کرد؟ و زیر نظر خود امام(ره) بود. گرچه در همان دولت و همان دوره، مسائلی پیش آمد که در رأس حکومت حتی استعفا هم داد امام(ره) هم توبیخ کرد، اینها هم بود اما در عین حال خطاها را باید دید اما خدمات مهمی شد، کشور در 8 سال جنگ واقعاً جهانی بود. بعدش زمان مرحوم آقای هاشمی، بنده خودم از منتقدین آن دولت بودم، آن زمان که کسی چیزی نمیگفت و رسانهای هم به آن صورت نبود انتقاد میکردیم اما این را هم باید دید اگر این پس از جنگ نبود کشور فلج بود خیلی از شهرها نه برق داشت، نه امکانات داشت، غرب کشور در جنگ از بین رفته بود، تحریم بود و... آنها را هم باید دید. یعنی کشور پس از جنگ را اداره کردن و دوباره سر پا کردن خیلی مهم است من آن زمان بعد از جنگ، متأهل شده بودم رفتم قم، من یادم مییادم گاهی روزی چند ساعت برق نبود. خب آنها را باید دید، خطاها و انحرافات به سمت غربگرایی و تفکر سرمایهداری را باید دید و آنها را هم باید نقد کرد اما سفید و سیاه نباید نگاه کرد. زمان خاتمی همینطور. ما زمان خاتمی هم نسبت به دولت جزو منتقدین بودیم ولی آن زمان هم بعضی از مشکلات مهار شد. زمان احمدینژاد هم همینطور. خدمات دولت احمدینژاد بخصوص دوره اول، کم نبود. خب منتهی افراد ضعف دارند، ترس، غرور، باندباری، در همه افراد بوده و هست، رئیس جمهورهای بعدی هم که بیایند همینطور. آدم هستند. مهم این نیست که افراد چه خدماتی کردند و چه صدماتی داشتند؟ ما افرادی همه داشتیم که خدمات او خیانت شد مثل بنیصدر. در حد خیانت. یا مرحوم آقای ....... آدم کمی نبود که یک عمر جهاد در مسیر امام(ره) بود، یک مرتبه کارش به جایی میرسد که علیه امام تهمت میزند و دروغ میگوید. سر لجبازی و انتقام تمام حرفهای قبلی خودش را پس میگیرد! اینها مسائل بشری است اینها مربوط به سیستم نیست، مسائل بشری و انسانی است همیشه بوده و همیشه خواهد بود. غرب و شرق هم هست، همه جاست. اینها را نباید قاطی کرد اما باید سرجمع گفت که در فلان دولت این خدمات در فلان حوزه بیشتر بود، شما هر کدام از این دولتها را بگویید من به شما میگویم در چه عرصههایی خدمات خوبی شد و در چه عرصههایی صدمه زده شد. الآنش هم همینطور است. الآن هم ما نمیتوانیم بگوییم زمان دولت روحانی، یا این 5- 6 سال همهاش صدمه بوده، همهاش خیانت بوده، بعضی از مشکلات حل شد اما مسیر کلی و جهتگیری و انتقادات و اعتراضات باید سر جای خودش باقی باشد. سؤال: آیا این دولت به سر حد خیانت رسیده و رهبری سکوت میکند؟! نه. البته از نظر بنده و امثال بنده ممکن است بعضی از این مواضع صدمهاش در حد خیانت باشد ولو این که اشخاص خائن نباشند اما این که بگوییم رهبری نشسته دارد نگاه میکند و میگوید درست است که دارند خیانت میکنند کثافتکاری میکنند مملکت را فروختند ولی بایستد نگاه کند نه؛ حتماً تحلیل رهبری این نیست که یک خیانتهای بزرگی دارد اتفاق میافتد یک بخشیاش حتماً ایشان معتقد است که، چون اگر بود باید واکنشهای شدیدتری را نشان میداد، این را کسی دارد به شما میگوید که جزو اصلیترین منتقدین اینهاست روشن است که من قصد توجیه ندارم اما یک وقتی دارید میگویید که خطاهایی که نتیجه آن مثل خیانت میشود یک وقت میگویید که خائن هستند! ما دلیل بر این که خیانت باشد در زمان هیچ کدام از این دولتها که عامدانه بخواهند خیانت کنند تا این حد نداشتیم غیر از زمان بنیصدر که آن هم، حتی وقتی بنیصدر مخفی شده بود و شهید بهشتی شهید شدند و بنیصدر عزل شد حتی آن موقع امام(ره) پیام داد که هرجا هستی برگرد نرو، رئیس جمهور نیستی برو بنشین کارهای علمی و دانشگاهیات را بکن. حتی امام(ره) به بنیصدر این را گفت. نمیخواست کلاً حذف بشود و برود. راجع به آقای منتظری چند سال امام تحمل کرد نمیخواست حذف کند، تا این که آقای منتظری کار را به بیخ رساند! کاری کرد که امام(ره) بگوید برو کنار، نمیشود انقلاب را به تو سپرد! شما بازی میخوری. سادگی و بعد هم لجبازی. و الا آن همه امتیازات داشتند، حالا یک مرتبه بگوییم کل آن امتیازات نبوده، خب اگر نبوده پس بعد از انقلاب چطوری قائم مقام رهبری شده است؟ اگر کلاً از اول خائن و فاسد و بیارزش بوده، چطوری نفر دوم شده؟ چطوری امام(ره) گفته این حاصل عمر من است و پاره تن من است؟ پس یک عالمه امتیازات داشتند. هرکسی در جمهوری اسلامی به یک مسئولیتی رسیده بدانید یک امتیازات مهم انقلابی و مردمی و اجتماعی داشته که توانسته اعتماد عمومی را جلب کند حتی آنهایی که بعدها مخالف شدند. این که چرا رئیس جمهورهای ما و دولتهای ما بعد از این که کنار میروند مخالفخوان میشوند این بخشیاش اشکالی ندارد! هرکس یک نظریاتی دارد، اما یک بخشی از آن اشکالی دارد دیگر مسئله منافع است نه عقاید! تا وقتی که اختلاف نظر است عیبی ندارد خب هر کدام از اینها یک سیاستی داشتند و دارند اما از یک جایی که دیگر بحث منافع است یک وقت طرف میگوید من نفر دوم مملکت بودم همه کاره بودم بعد از 8 سال که میلیاردها پول، عزل و نصبهای کل جامعه همه زیر نظر من بوده، یک مرتبه مثل یک نفر عادی توی خیابان بروم و دیگر هیچی! خب این نمیتواند بپذیرد. یک تدابیری باید در سیستم بشود که اینها احساس نکنند وقتی از سیستم بیرون رفتند انگار اردنگی زدند که برو دیگه! بعد بگوید پس ما چی؟! یکی هم خود این افراد که اشخاص هم دور و برشان را میگیرند مدعی میشود که من در همه تصمیمات نفر اصلی کشور بودم یک مرتبه همه کاره هیچ کاره بشود طبیعی است که هم به لحاظ عقلی نمیپذیرند و هم به لحاظ نفسانیت. یعنی دوتا انگیزه وجود دارد که اولی آن اشکالی ندارد و دومی آن اشکال دارد که خب دومیاش هم به این درگیریها کشیده میشود. یک بخشی هم به این مربوط است که اشخاص کمکم خودشان را مرکز عالم میبینند چون دیده که در 8 سال کل این مملکت توی مشت او بوده و راجع به همه چیز این باید تصمیم میگرفته است تصور این که یک مرتبه ما برویم یک آدم عادی و یک شهروندی معمولی بشویم خیلی سخت است. همین الآن اگر شما در این تشکیلاتتان یک مسئولیتی دارید به شما بگویند خیلی خب برو پایین به عنوان یک عضو عادی باش و کس دیگری برای تو تصمیم بگیرد! خود شماها اغلب نمیمانید. میگویید تو زیر دست ما هم قبلاً نبودی حالا ما بیایم تو برای من تصمیم بگیری؟ این حالت نفسانیت هم هست، جناحبندیها و دعوای این که من کیستم تو کیستی! به نظر من این دلیل بر ناکارآمدی سیستم انتخابات جمهوری اسلامی نیست البته سیستم انتخاباتی ما اشکالاتی دارد قانون اساسی هم راه اصلاح را باز گذاشته، نه در اصل انتخابات بلکه در روش آن. ما حتماً اشکالاتی داریم که باید آنها را به روش عقلانی و با توجه به این تجربیات در چارچوب قانون اساسی باید آنها را حل کنیم. این همه نیروها علیه هم، صرف همدیگر نشود.
اما این که هرکسی سر کار آمده بعد که رفته مخالفخوانی کرده، به نظر من این کافی نیست باید منشأهای آن را دید. یک علتش هم این است که هر نفری که میرود کنار نفر بعدی که میآید میگوید یک خرابهای را به ما تحویل دادند، همه چیز نابوده است. به دو دلیل: 1) بخاطر این که هر اتفاقی بعداً افتاد بگوید تقصیر من نبود تقصیر قبلی بوده 2) بتواند بعداً یک کارنامه مثبتی از خودش ارائه بدهد و بگوید ببینید قبلاً خراب بوده این کارها را من کردم! بعد که کنار میرود نفر بعدی هم میآید همین معامله را با او میکند، نفر بعدی میآید عیناً همان را میگوید و میگوید قبلیها خراب بودند خوردند بردند، خراب کردند، بلد نبودند آن کسی که قبلی است باید حالا از حیثیت خودش دفاع کند. چه کار میکند؟ باز او اوپوزیسیون بعدی میشود که این که آمده خراب است فاسد است. عین این قضیه اتفاق افتاد یعنی زمان خاتمی که آمد همه چیز علیه دولت آقای هاشمی بود که بعد یک جابجایی راجع به شخص آقای هاشمی آنها کردند و تیغشان را کمکم علیه شخص ایشان کُند کردند ولی زمان ایشان را کلاً به عنوان عصر فساد گفتند! بعد که احمدینژاد آمد دوره خاتمی ایشان نه فقط بگوید 8 سال گذشته، بلکه میگفت 16 سال گذشته! یعنی زمان هاشمی و خاتمی کلاً لجن بوده و کلاً خیانت و فساد بوده است. بعد روحانی آمده راجع به 8 سال احمدینژاد چه میگوید که آقا همه اینها فاسد بودند، دزد بودند، حالا باز خود روحانی میداند که نفر بعدی که میآید همین معامله را با این خواهد کرد. لذا این باید چه کار کند؟ این هم باید کار قبلیها را بکند بگوید قبل از من خراب بوده، من مشکلاتی را حل کردم این مقدار هم که حل نکردم نگذاشتند! نمیگذارند! بعد نفر بعدی که میآید باز همین ادبیات را راجع به روحانی بکار میبرد باز او میشود اوپوزیسیون نفر بعدی. یک بخشی از این طبیعی است اما یک بخشی از آن با اخلاق اسلامی و فرهنگ اسلامی نمیسازد. در فرهنگ اسلامی شما باید به خدمات قبلیتان احترام بگذارید تشکر کنید، اعتراف کنید، اشکالات او را هم مستدل و بدون مبالغه بگویید و بگویید از نظر من این خدمات را کرد و این صدمات را زد و به نظر من فلانجا در حد خیانت کرد. عیبی ندارد اینها را هم بگویید. بعد کارهای خودت را هم درست مثبت و منفی بگویی، و بعد هم که کنار میروید آمارهای قلّابی ندهید که ما ایران را از زیر زمین به عرش رساندیم! خالیبندی و چاخان نکنید همان کارهایی که کردید بگویید که نفر بعدی که میآید آبروی تو را نبرد و دروغهای تو را برندارد افشا کند!
خب حالا این به مسئله انتخابات و جمهوری اسلامی مربوط نیست اتفاقاً این صدمه را آن جایی میخوریم که اینها بخشیشان اخلاق اسلامی در انتخاب مسئولیتها و قدرت را رعایت نمیکنند. یا آموزش ندیدند تربیت اسلامی نشدیم یا حتی تربیت غربی هم نشدیم! چون غربیها هم هرکس میآید علیه نفر قبلیشان اصلاً این طوری نمیکنند. حالا آنها به نیت دیگری نمیکنند نه این که ادب باشد، اما بخشی از آن ادب و تربیت مدنی است اما بخشیاش این است که همه با هم بخورند و خلاصه سفره را جر واجر نکنند! بالاخره تو میروی ما میآییم دو – سه تا حزب هستیم بالاخره ما باید با هم بسازیم! با هم هستیم! شما ببینید در انتخابات آمریکا و فرانسه و انگلیس، هیچ کس نمیآید اصل قانون اساسی و اصل مبانیشان را زیر سؤال ببرد. در انگلستان هیچ کس علیه سلطنت و شاهنشاهی حرف نمیزند، دموکراسی در چارچوب سلطنت. در فرانسه، بخصوص در آمریکا، مناظرهها و دعواهای رسانهای که بقیه هم از اینها یاد گرفتند میگویند، گاهی شخصی تا فحشهای ناموسی هم به همدیگر میگویند اما هیچ کدام علیه قانون اساسی آمریکا و مبانی آمریکا حرف نمیزنند. به همدیگر تیکه میاندازند ولی برنامههایشان در این حد نیست که بگویند مثلاً قانون اساسی باید عوض شود یا ما فلان چیز را قبول نداریم، یا مالکیت خصوصی را قبول نداریم یا جمهوریت را قبول نداریم! این حرفها را نمیگویند. شما ببینید اختلافات احزابشان آنجا چطوری است چون میگویند ما قویترین و بزرگترین دموکراسی جهان هستیم و نماد لیبرال – دموکراسی هستیم. اختلاف نامزدها در این حد است که او میگوید بیمه پزشکی را در فلان ایالت فلان تغییر را میدهم یا در مورد مهاجرین به داخل آمریکا این سیاست را میگذارم. در سیاست خارجی هم گاهی علیه هم حرف میزنند ولی شما عملشان را ببینید باز یک خط را میروند یعنی بوش به عراق و افغانستان حمله میکند البته بوش حمله نمیکند همان سیستمشان حمله میکند رئیس جمهورهای اینها آلت دست هستند کسی نیستند! زمان بوش حمله میکند بعد اوباما با ادبیات دموکراتیک میآید میگوید که گوانتانامو را باید ببندیم و از این جنگها باید خارج شویم، جنگ بس است! رأی میآورد، گوآنتانامو بسته نمیشود و صدتای دیگر مثل گوآنتانامو جنایت و شکنجه در دنیا هست بعد ارتش آن در کشورهای خارجی بیشتر میشود. بعد این ترامپ میآید شعار انتخاباتیاش این است که اقتصاد آمریکا پوسید همه پول را بردید صرف جنگ در خارج میکنید مردم آمریکا فقیر شدند 50- 60 میلیون باید از گرسنگی کوپن غذای روزشان را بگیرند، میگوید فرودگاهها، بندرها، سدها، پلها همه پوسیده، همه اینها باید دوباره ساخته شود، این همه میلیارد میلیارد دلار بردید در خاورمیانه خرج کردید نتیجهاش به نفع ایران شده و ایران همه جا قدرت شده است و ما همه جا دست پایین را پیدا کردیم، از افغانستان، عراق، سوریه، یمن از همه جا، و رئیس جمهوری احمقتر از رئیس جمهور آمریکا ما نداشتیم که ما را اینطوری بکند. من که بیایم کل را نیروها را بیرون میآورم و کل آن پولها را خرج میکنم و فرودگاهها و پلها و دانشگاههایمان را دوباره میسازیم. خب آمد کدام این کارها را کرد؟ نیروی نظامی در منطقه بیشتر شد کمتر نشد، در سوریه هم وارد شد و کشتیهای جنگی آن تا کره شمالی هم رفت. خب شما ببینید آنها اینطوری نیستند.
الآن در انتخابات ما، بین نامزدهای ریاست جمهوری مناظره میگذارند همهشان از اول انقلاب در حکومت بودند یک جوری حرف میزنند که آدمهای برانداز ضد نظام اینطوری در تلویزیونها حرف نمیزنند عین براندازها علیه قانون اساسی، علیه امام، علیه جنگ حرف میزنند! صریح نمیگویند اما غیر مستقیم معنیاش این است. اصلاً همهشان مسیرشان فلان بوده! ای بابا چرا اینطوری حرف میزنید؟ به نظر من این مشکل، یعنی بیتربیتی سیاسی نخبگان ماست که نه اسلامی حرف میزنند و حتی نه غربی. بخش دوم سؤال شما چه بود؟
همان: این بود که یک جواب دادید، این بود که ما این همه این طرف و آن طرف رفتیم. بحث کارآمدی بیشتر ....
استاد: بله ما صفر رسیدیم. من حالا چندتا نکته به شما عرض کنم. ببینید کارآمدی یک امر مطلق آری یا نه نیست. کارآمدی نسبی است و مراتب دارد ما هیچ شخص کلاً ناکارآمد، صفر درصد کارآمد یا صددرصد کارآمد نداریم هیچ سیستمی هم اینطوری نیست یک نوسانی است منتهی یک نصاب حداقلی دارد که اگر از آن پایینتر باشد آن سیستم میپاشد و باید بپاشد. سیستم ما چون اولاً مردمی است یعنی کل مسئولین آن را مردم انتخاب میکنند. یک نفر میگفت چون ما مجبور هستیم از بین همین افرادی که تأیید صلاحیت میشوند انتخاب کنیم خب همه جای دنیا همینطور است مگر در سیستمی وجود دارد که بگوید 180 درجه زاویه باز، هرکس آمد بیاید توی حکومت. اینطوری نیست. تمام حکومتهای جهان، چپ، راست، ضد مذهب، همه به همین سبک است. شما در آمریکا باید از بین همین دوتا حزب، جمهوریخواه و دموکرات انتخاب کنید از اول تا آخر همینطور بوده، حزب فیلها و حزب خرها و الاغها، دوتا حزب هستند اینها اسمشان است. ما فحش نمیدهیم، خودشان میگویند حزب خر و حزب فیل. در انگلیس شما باید بین حزب کارگر و حزب محافظهکار انتخاب کنید. آقا ما نمیخواهیم از این دوتا حزب انتخاب کنیم! میخواهی بخواه نمیخواهی نخواه! این طبیعی است که داخل یک حدنصاب باید کسانی باشند که حداقل صلاحیت و اعتقاد و التزام به این داشته باشد چون میخواهد بیاید رأس این سیستم قرار بگیرد چون نمیتوانند کسی که با اصل این سیستم مخالف است رأس این سیستم بیاید. این هم که میگویند زمان امام(ره) اینطوری نبوده، چرا همان زمان امام(ره) رجوی و گروهکها آمدند نامزد ریاست جمهوری شدند در حالی که به قانون اساسی رأی نداده بودند چون گفته بودند ولایت فقیه دارد امام(ره) صریح گفتند که نگذارید اینها توی انتخابات بیایند وقتی کسی به این قانون اساسی رأی نداده و میگوید ما این ولایت فقیه و قانون اساسی را قبول نداریم چطوری میخواهی بیایی رئیس جمهور این سیستمی بشوی که مبانی آن را قبول نداری؟ اما گفت نگذارید توی انتخابات بیایند حالا اگر میآمدند هم رأی نمیآوردند ولی از همان موقع بوده، همه جای دنیا این حرفها هست منتهی شیوههایشان پیچیدهتر است، پوشیدهتر است، متفاوت است، هیچ کدام اینطور نیست که سطح 1 و 2 حکومت را در دسترس رأی مستقیم هرکسی از راه برسد و نامزدی هرکسی که از راه برسد، اصلاً چنین چیزی امکان ندارد این یعنی فروپاشی یک سیستم. خب کارآمدی نسبی است. اما در مورد کارآمدی هر سیستمی را با توجه به شرایط آن، تهدیدات آن، مشکلات و فرصتهایش، باید مقایسه کرد. در چه شرایطی هستی؟ کشوری که 40 سال پیش تحت سلطه مستقیم دهها هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی بوده است. از فرماندهان ارتش تا نفت آن تا صدا و سیما تا رئیس دانشگاههای آن را سفارتخانهها تعیین میکردند! تا این که چه کسی وزیر بشود، چه کسی وکیل مجلس قلابی باشد، ساواک آن، نحوه شکنجه را میرفتند لندن و آمریکا و تلآویو آموزش میدیدند میآمدند این کشور تا 40 سال پیش یک چنین کشوری بوده است که گروهبان آمریکایی دست زن سرلشکر ایرانی را جلوی خودش میگرفته میبرده، او هم باید در ماشین را باز میکرده که آنها با هم بروند و بگوید خوش بگذرد! از یک چنین کشوری شدی الآن یک کشوری که معاون رئیس جمهور آمریکا میگوید چهار قدرت اصلی در جهان، سرنوشت سیاسی جهان را دارند میسازند بعد کنار چین و روسیه و آمریکا ایران را بگذارد. بعد این که چه فشارهایی، شما در چه موقعیتی چه کارهایی میکنی باید بگویی تا معلوم شود کارآمد بودی یا نبودی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی کارآمدترین سیستم بوده و الا تا الآن باید 400 بار فرو میپاشید. خود آمریکا میگوید غربیها میگویند در طول تاریخ تحریمهایی به شدت تحریمی که در این 40 سال ایران بوده، هیچ کشوری در تاریخ چنین تحریمی نشده است. خب با توجه به اینها باید بگویید. بعد شما در کشوری که در اغلب این 40 سال، مردم مفهوم تحریم را نفهمیدند وضع زندگیشان از خیلی از کشورهایی که تحریم نبودند بهتر بوده و هست، مصرفشان ریخت و پاششان، کشوری که 40 سال قویترین تحریم تاریخ را شده است با این برق و آب و امکانات و ریخت و پاش و اسراف و سوخت بنزین و این همه سفر و تفریح خارج و داخل و اینترنت حرفها را باید داشته باشد؟ باید یک کشور کاملاً پادگانی بسته باشد و سطح زندگی پایین باشد. خب اینها کارآمدی است. من سیستم را میگویم و الا اشخاص هر کدام باید جدا جدا بحث بشوند هر کدام از دولتها باید جداگانه بحث شوند بعضی از دولتها بیعرضهتر بودند بعضیها باعرضهتر. بعضی از دولتها در سیاست خارجی خوب عمل کرد یکی در داخلی خراب کرد. یکی در اقتصاد خوب عمل کرد توی حوزه مدیریت یا سیاست فلان. باید یکی یکی و جدا جدا نمره کارآمدی یا ناکارآمدی به تک تک دولتها در سالهای مختلف داد و این یک منحنی است که بالا و پایین رفته است. یکی هم نمره عقیده و خلوص که آن هم کارآمدی است چون یک انقلاب مطرح است نه یک رژیم معمولی. کارآمدی در حوزه صدور انقلاب، خب باید بررسی کنیم که انقلاب جهانی شده، کل جهان اسلام را بهم ریخته است منطقه را از چنگ آنها بیرون آوردیم، ایران را در دهه 50، و کل منطقه را در دهه 90 از دست دشمن بیرون آوردیم شدیم یکی از 4 قدرت اصلی خب این کارآمد است. در حوزه نظامی یک کشوری بودیم که سیم خاردار میخواستیم از خارج بیاوریم تحریم بودیم و زمان جنگ نمیدادند! حالا موشک سه هزار کیلومتری نقطهزن ساختیم، سریعترین موشکهای زیردریایی در جهان را ساختیم. صدمتر در ثانیه زیر آب. هلیکوپتر دارند میسازند، هواپیما دارند میسازند، تانک دارند میسازند، این در حوزه صنایع، که همه اینها مدیون همان محرومیتهای جنگ و تحریمهای جنگ است.
در حوزه امنیت؛ یکی از کارآمدترین کشورهای جهان بودیم با این که هدف اصلی کل ناامنیها ما هستیم. در حوزههای مختلف، اما یک حوزههایی هم هست که نمره پایین است. شما ببینید هنوز در سیستم مدیریت پول و بانک، مدیریت گمرک، قاچاق، واردات، صادرات و در بعضی از مسائل نمره پایین است حالا نوبت نسل شماهاست که باید این ضعفها را حل کند. دانشگاههای ما باید کارآمد باشد. دانشگاههای ناکارآمد نمیتواند مسئله ترافیک و محیط زیست و دیوانسالاری ادارات و بوروکراسی را حل کند، فرت و فرت دکترا میدهند و دکتر توی خیابانهاست و این مشکلات میماند. این همه دکترای مدیریت، بازرگانی، بانکداری، بعد شما در مدیریت مشکل دارید، در بازرگانی مشکل دارید، در بانکداری مشکل دارید. این دیگر مشکل کارآمدی دانشگاه، مشکل کارآمدی سیستم و مشکل کارآمدی حوزه است. در بعضی از جاها نمره حوزههای علمیه مثل دانشگاه 20 بوده است واقعاً 20 بوده، این حوزه با حوزه 40 سال پیش قابل مقایسه نیست. فضلای حوزه در یک عرصههایی وارد شدند که اصلاً تصورش را هم نمیکردیم. دهها مجله تخصصی قوی. به نظرم حوزههای ما در کل حوزههای علمیه اسلامی، شیعه، سنی، حوزه ما قویترین حوزه در جهان است اما آیا نسبت به شرایط، تهدیدها، رقیبها، توطئهها، به اندازه کافی کارآمد است؟ نه در بعضی از حوزهها کارآمد نیست. وقتی تو کارآمد نباشی کارت را درست انجام ندهی سیستم ضربه میخورد. به نظرتان چرا 2030 ، کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل، حقوق زنان سازمان ملل، به نظرتان با پول بیتالمال اینها برای چی توی سیستم میآید؟ بدون تصویب در مجلس بیسروصدا عمل میشود و مصوبات داخلی هم گاهی هست گاهی نیست وقتی که نیست مسئولیت حوزه است شما که نمیتوانید مدام شکایت کنید و ناله کنید، کار هم باید بکنید. صدتا درس خارج فقه باید در این حوزهها داشته باشید. خارج فقه معماری شهرسازی، فضای مجازی، حتی عروسک، بازی کودکان، سینما و هنر، خارج فقه، شرایط بانکی و نظام پولی جدید که در دنیا، اینترنت یک بخش مهمی از تجارت جهانی شده است. شما در این مسائل چندتا درس خارج دارید؟ نمیتوانید بعد بگویید که چرا غیر اسلامی آن را آوردید؟ چرا ربا میشود؟ چرا فلان میشود؟ از شما هم باید پرسید که چرا میشود؟ در دانشگاه دیگر استاد دانشگاه نمیتواند تند تند نق بزند و اعتراض بکند که چرا اینطوری است و چرا آنطوری است. خب چه کسی مسئول آن است؟ اینهایی که در حکومت هستند همهشان خروجیهای همین دانشگاه هستند ما غیر از دانشگاهی نداریم، مثلاً آدمی داریم که تحصیلات سیکل و دیپلم در حکومت دارد؟ همه فارغالتحصیلان داخل و خارج هستند، ناکارآمدی سیستم یعنی ناکارآمدی شماها، ضعف شماها به پای سیستم نوشته میشود چون چیزی به نام آقای سیستم، آقای جمهوری اسلامی، خانم جمهوری اسلامی که ما نداریم. جمهوری اسلامی یک اسم است. نظام. نظام ن – ظ – الف – میم! یکی قوانین آن است که روی کاغذ است چه کسی باید اجرا کند؟ شماها، همینها که سر کارها میآیند با رأی مردم میآیند. مردم و نمایندگانشان.
این سینمای فیلم فارسی، حالا بعضی از هنرپیشههای قدیمی زمان شاه برایشان چیز میکنند کاری ندارم انشاءالله خداوند همهشان را ببخشد و بیامرزد. اما این هنرپیشهها و خوانندهها سه بخش شدند یک عدهای فرار کردند رفتند آمریکا و لس آنجلس و غرب، و به همین فحشا و کثافتکاریهایشان ادامه دادند. یک عدهای از آنها اینجا در ایران ماندند و کلاً توی سینمای بعد از انقلاب آمدند. اغلب این هنرپیشههایی که سنشان از 50 – 60 به بالاست که اخیراً فوت کردند یا قبلاً یا الآن دارند فوت میکنند همه اینها زمان شاه در سینماها فیلمهای بد بازی کردند. ما آن زمان تلویزیون نداشتیم ولی پردههای سینما را میدیدیم که بعضی از اینهایی که تازگیها فوت کردند یا قبلاً فوت کردند اینها چه فیلمهایی بازی کردند! حالا آنها را قهرمان و قدیس میکنند ما کاری نداریم ولی همینها فرهنگ کاباره، فاحشهخانه و شرابخوری و عرقخوری را بین نسل ما اینها جا میانداختند حالا اینها را باز میخواهند الگوی نسل چهارم بعد از انقلاب بکنند زمان ما همین آرتیستها بودند از طریق اینها مواد مخدر، مشروبات الکلی، زنا و فحشا و فاحشهخانه، و کنارش هم زورخانه و کنارش هم یک حرمی هم برود! که به نسل آموزش میدادند که اشکالی ندارد هم برو حرم شمع روشن کن بعدش هم برو فاحشهخانه، بعدش هم عرقت را بخور بعد هم بیا لوطیگری کن! یک فرهنگی را از طریق همینها وارد نسل ما کردند. حالا ممکن است بگویید ما مجبور بودیم نشد. خیلی از اینها زمان شاه زن و مرد فیلمهای کثیف بازی کردند که حالا سن من کم بود توفیق نداشتم ببینم و موقع انقلاب 14 ساله بودم، بدشانسی آوردیم انقلاب شد نشد قبل از انقلاب ببینیم! آن موقع هم که اینترنت و ماهواره نبود. ولی میخواهم بگویم که اکثر اینها را انقلاب پذیرفت گفتند گذشته شما پاک، بیایید. بعضی از اینها فیلمهای کثیف زمان شاه بازی کردند یا درست کردند. خب انقلاب گفت گذشته عیب ندارد همهتان بیایید، دوباره به سینما آمدند. بعضیهایشان هم باورشان میآید که حالا که در یک فیلمی نقش عارف را بازی کردند بیرون برای ما مثل عارفها حرف میزنند! طرف توی یک فیلم انقلابی بازی کرده بیرون هم میآید ادای انقلابیها را درمیآورد. شما همان آدمها هستید حالا یک مقدار تغییر کردید بعضیهایشان هم که تغییر نکردند. یک نسل بعد از خودشان هم شروع کردند در عرصه موسیقی و سینمای بعد از انقلاب به سبک خودشان تربیت کردند. یک تیپشان هم نه خارج رفتند نه اینجا آمدند رفتند منزوی شدند. خب خیلی خب کسی با اینها کاری نداشته ولی این که یک مرتبه آنها را قهرمانان جهان بکنید... ولی از آن طرف یک تحول بزرگی در عرصه سینما، رسانه، مطبوعات اتفاق افتاد که جز چندتا قدرت جهانی این کارها را نمیتوانند بکنند. مثلاً الآن ایران جزو 4- 5تا کشوری است که در دنیا صنعت سینما دارد حالا به بعضی از فیلمهایش اشکال میکنیم یک جنبش انقلابی مردمی در حوزههای ادبیات و هنر اتفاق افتاده است. در همین فضای سایبر، رئیس جمهور آمریکا در نطق داخلیاش در کنگره آمریکا گفت که سه کشور هستند که از نظر سایبری مدام در فضای سایبری آمریکا نفوذ میکنند هم در انتخابات ما دخالت کردند هم در مسائل حاکمیتی ما دخالت میکنند ایران، روسیه، چین. بعد معاون یکی از وزارتخانههایش که مربوط به همین فضاست گفت ما اخیراً دیدیم که دریچه سدهای نیویورک یک مرتبه باز شد، بررسی کردیم دیدیم از توی ایران دارند باز و بسته میکنند! هکرهای ایرانی هک میکنند! من نمیخواهم بگویم این کار شده یا نه؟ یا این کار خوب است یا بد است؟ ولی یک قدرتی است. میگوید در نتایج اخیر انتخابات آمریکا ایرانیها نقش داشتند و آراء را جابجا کردند حالا راست و دروغش را من نمیدانم حرف آنها را دارم میگویم. یا تولیدات فرهنگی که بعد از انقلاب شد، کتابها، رمانها، یک انقلاب بزرگ در شعر ایجاد شد، شاعران پس از انقلاب، بچههای انقلابی اصلاً یک تاریخ جدیدی از شعر و ادبیات را آفریدند، رمانهایی که نوشته شد، بعضی از فیلمهایی که ساخته شد، یک انقلاب و جهش انقلابی در حوزه مطبوعات، به لحاظ تیراژ و نوع آن. در حوزه موسیقی، تحول بزرگی شد. همانطور که سینمای قبل از انقلاب فیلم فارسی و سینمای آبگوشتی بود کل آن عرق بخور، آبگوشت بخور، خانمبازی کن بعد اگر یک مذهبی هم توی خانوادهها هست رفته حرم شمع روشن کرده! این کل فیلم از اول تا آخر بود! خب آن سینما کجا این سینمای الآن کجا؟! یا در حوزه موسیقی، موسیقیای که بعد از انقلاب در بعضی از حوزههای موسیقی ساخته شده، در تاریخ ایران نبوده و اگر درست تقویت شود و مدیریت شود میتواند یک جهشی در حوزه موسیقی ایجاد بکند. در باب ابتذال اخلاقی که بر رسانهها و مطبوعات حاکم بوده است، بعد مؤسسات پژوهشی، بحث کارآمدی سیستمی که شرق و غرب 40 سال است علیه آن بودند و در خیلی از این رشتهها در جهان اسلام اول است و منطقه اول است، و در جهان یکی از رتبههای بالا را دارد بر چه اساسی میگویید ناکارآمد بوده است؟ ما که به بعضی از مسئولین میگوییم فلان جا بیعرضه و ناکارآمد و کمکارآمد هستی یا حرفتان حرف مفت است یا جهتتان جهت غلط است. این یک بحث دیگری است باید هم بگوییم اما هیچ وقت نگفتیم و نباید هم بگوییم و نباید هم نتیجه بگیریم که جمهوری اسلامی ناکارآمد بوده، انقلاب پیشرفت نداشته، یک حوزه نشان بدهید که انقلاب اسلامی پیشرفت نداشته است؟ یک حوزه؟ مادی و معنوی؟ یک جا نشان بدهید که پیشرفت نداشته است. مؤسسات پژوهشی و آموزشی قابل مقایسه با کل تاریخ ایران نیست چه در حوزه و چه در دانشگاه. همین الآن در حوزه، شاید بیش از 200- 300تا مؤسسه پژوهشی تخصصی در رشتههای مختلف در قم هست. دانشگاههای ما این همه مؤسسات پژوهشی دارند. در دانشگاه زمان شاه ما موقع انقلاب و اول انقلاب صد هزار دانشجو داشتیم جمعیت سی و چند میلیون بوده است. الآن جمعیت بیشتر از دو برابر شده، ولی تعداد دانشگاهیان ما دو برابر نشده، در حوزه علم، آموزش و پژوهش نزدیک 50- 60 برابر شده است! زنان ما اغلب زمان قبل از انقلاب بیسواد بودند اگر هم کسی در صحنه میآمد باید حجاب را کنار میگذاشت بعد خانواده و ناموس و کرامت زن هیچی! خب الآن نزدیک به دو دهه است که 60- 70 درصد دانشجویان شما خانم هستند این هم راجع به زن. آن راجع به علم. آن راجع به بهداشت. آن خدمات تکنولوژی آب و برق. وسایل انتقال عمومی از راه آهنها تا هواپیمایی تا جادههایی که به تمام کشیده شده است با این که جادهای نبوده است، نرخ سواد و تحصیل عمومی. آموزش عالی که عرض کردم مبارزه با نگاه ابزاری به جنس زن. رابطه حوزه و دانشگاه کلاً یا قطع بود یا دشمنانه بود، قطع کامل و دشمنانه بود، کلاً 4- 5تا روحانی بودند که با یک حلقه کوچکی از دانشگاهیان ارتباط داشتند خیلی کم. امروز شما چند هزار دانشجو – طلبه دارید که یا روحانی است که دانشگاهی هم درس خوانده، دکتر- آیتالله است، دکتر- حجتالاسلام است یا حوزوی بوده به دانشگاه آمده یا دانشگاهی است که به حوزه آمده است. در قم فقط مدرسه معصومیه هزارتا بچههای دانشجو هستند که فارغالتحصیل از بهترین دانشگاههای کشور هستند از دانشگاه شریف، امیرکبیر و دانشگاه تهران که آنجا دارند طلبگی میخوانند. کجای دنیا اینها هست؟ در تاریخ ایران هم نبوده است. این تحولات بزرگ در حوزه مدیریت، این که مردم در صحنه هستند و همه مردم میدانند مسئولین ضعیف یا قوی، هرکس که هستند خودمان رأی دادیم آنها را آوردیم. خلاصه آش خاله است پای ماست. بد است تو رأی دادی، خوب است باریکالله تو رأی دادی. مدیریت شهر و روستا را خودتان انتخاب میکنید. نمایندگان مجلس و قانونگذاران را خودتان انتخاب میکنیم. کل دولت و قوه مجریه که اصل حکومت دولت و قوه مجریه است کل پول و امکانات دست آنهاست خودتان انتخاب میکنید. حتی آنهایی که رهبر انتخاب میکنند رهبری را هم خودتان انتخاب میکنید. این که مردم احساس کنند نقش محوری دارند و واقعاً آنها تصمیمگیر هستند و روح تعاون و همکاری دارند. این اردوهای جهادی را دست کم نگیرید کجای دنیا اینطوری است؟ که همین تابستان گفتند چند صد هزار دانشجو و دانشآموز دختر و پسر، رشتههای مختلف، بعضیهایشان از خانوادههای مرفه رها میکنند به مناطق محروم میروند و نوکری و کلفتی و خدمتگزاری میکنند اینها کارآمدی نیست؟ این حالت که امر به معروف و نهی از منکر است که همه احساس میکنند همه کارهاند، مشارکت دارند، مسئولیتپذیر هستند، خودباوری دارند، مردم ما ظلمپذیر نیستند، حتی یک مقداری از آن طرف افراطی، به این معنا که یک چیزی را هم احتمال ظلم بدهند آن ظلم را هم مسلّم تلقی میکنند اعتراضهایی میکنند که انگار به ظلم قطعی است یعنی از این طرف مسائل هست. یک رابطه حکومت و مردم، در مسائل اقتصادی هم یکی از مشکلات جمهوری اسلامی این است که مرتب به مردم آمار دقیق نمیدهد. همین اخیراً یک جمعی از بچههای دانشجوی دکتری رفته بودند از منابع غربی درآورده بودند که در چه رشتههای علمی، صنعتی و اقتصادی، ایران جزو 5 کشور اول و 3 کشور اول یا کشور اول، یا 10 کشور اول است که من که آنها را میخواندم باور نمیکردم گفتم مگر چنین چیزی میشود؟! خب همین مقدار درست اطلاعرسانی نمیکنند. در عرصههای مختلف از روابط بینالملل تا مسائل مختلف و این که مستضعفین و محرومین جهان امیدوار شدند و به اینجا چشم امید بستند اینها خیلی مهم است.
هشتگهای موضوعی